نفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضلنفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
 گل دخترم فاطمه زهرا گل دخترم فاطمه زهرا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

به عشق ابوالفضل ♥●•٠·˙

من ِ دیگــــــــرِ ما

«فرزند ما از ما جدا نیست ؛او خود ما است اما در اندازه ای کوچکـــــتر » شاید کسی بگوید من ِ دیگر ِ ما بودنِ فرزند جمله ای ذوقی که از ذهن تو تراوش کرده ثابت نمی شود . راست می گوید این ادعای بزرگی است و جمله ی من توان اثبات آن را ندارد ؛اما فکر میکنم با قسمتی از نامه ی امیر آسمانیان و زمینیان علی علیه السلام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبی  علیه السلام  می شود این ادعا را به خانه ی اثبات رساند : پسرکم ! تو را جزئی از خود ، بلکه همه ی وجود خود دیدم تا به آن جایی که اگر چیزی به تو ضرر برساند مثل آنست که به من زیان رسانده و گویی اگر مرگ به سراغ تو بیاید ، به سراغ من آمده ؛ بنابراین ...
2 بهمن 1392

حمایت از خوزستان عزیز

چه زیبا بود... چنگ شد... ویران شد... پدر مرد... عمو مرد... شهر پر از مرده شد... جنگ تمام شد... مردیم تا آباد شد... خرمشهر آباد نشد... اهواز آباد نشد... خوزستان ویران شد... اما هوا پاک بود... هوا خاک شد... هوای خاک عادت شد... اما آب گل نبود... آب گل شد... خوردن آب گل عادت شد... آب گل را بردند... ویرانه ویرانه تر شد... ما ماندیم و سرفه، هوای آلوده، کارخانچات به جای فالوده دادند به ما دوده ای هم وطن به این قسمت نقشه ات نگاه کن... حال و روز ما را می بینی؟! در شهر ما همه بیمار شدند... صدای ما دیگر تاب ندارد... گوش شنوا ندارد... تو فریاد بزن... شاید شاید شاید ک...
21 آذر 1392

تشکر

سلام به همه ی دوستای خوب و نازنینمون که با ما همدردی کردن وبرای سلامتی بابابزرگ  دعا کردند .روی ماه همشون و نی نی های خوشکلشون رو میبوسیم. باید بگم که عمل قلب پدربزرگ با موفقیت انجام شده و الان هم در وضعیت خوبی هستن الحمدلله وبزودی از بیمارستان ترخیص میشن و میان خونه انشاالله. واینکه ما جشن تولد ابوالفضل گلم رو کمی با تأخیر برگزار میکنیم ، تا زمانی که حال پدربزرگ بهتر بشه . این هم یه عکس از ابوالفضل و آقاجونش: ...
11 آبان 1391

فکری

این روزا همش تو فکر جشن تولد یکسالگیت هستم گلم . نمیدونم سفارش بدم از سایت برام وسایل و تزئینات رو بیارن یا خودم برم دونه دونه بخرم ؟! خیلی برام مهمه آخه هم جشن تولد یکسالگی شماست هم سالگرد عقد منو باباییه واز همه مهم تر درست شب عید غدیر خم میشه.خیلی خوشحالم که این مناسبتها باهم شدن از طرفی هم سخت شده که چه جوری جشن بگیریم؟ وای خدا چقدر همه چی گرونه ؛ تازه باید دوتا کادو هم بگیرم یکی برا قند عسل یکی برای بابایی. راستی خوبه یه چیزی تعریف کنم :یه روز که رفته بودم بازار تو یه فروشگاه سیسمونی فروشی رفتم دیدم سر میز یه صندلی خوشگل رنگارنگ (لگن )گذاشتن قیمتش رو پرسیدم شاید باورتون نشه گفت پنجاه هزار تومن مال تایوانه!...
13 مهر 1391