عزاداری ابوالفضلم و کارهای جدید
از عزاداریهای ما که هیچ نپرسین که ابوالفضل خان حسابی از شرمندگیمون دراومد
به هیچ وجه راضی نبود توی جای شلوغ آروم بشینه
روز جهانی علی اصغر که بردمش چنان عزاداری کرد که نگو !تصمیم داشتم تعریف نکنم ولی بعد گفتم بنویسم که خودش بعدها بخونه ولذت ببره ...
البته ابتدای مراسم آروم بود چون صبح زود از خواب بیدار شده بود اولش یه کم کسل بود بعد بلند شد چون جای مانوری نداشت شروع کرد به نق و نق کردن بعد هم که چنان شلوغ شد و هوا هم گرم شد که بی تاب بی تاب شده بود و فقط گریه میکرد و چون صدای بلند گو زیاد بود خوابش هم نمی برد خلاصه اینکه از همون اول سخنرانی ابوالفضل گریه میکرد تا مرثیه خوانی و سینه زنی و پایان مجلس واز عوارضش اینکه تا دو سه روز بنده از درد دست امان نداشتم .
چند شبی هم که مراسم میرفتیم به همین منوال گذشت شب آخر هم که من ازخود گذشتگی کردم و با ابوالفضل موندم خونه تا حداقل باباش با خیال راحت بره که از قضا بارون گرفت و وسط مراسم پاشدن اومدن.
از کارهای جدیدش بگم ...
ادامه مطلب بفرمایید
یکسال و یک ماه
تاتی... نباتی...
پسملم دیگه راه میره بله دیگه رسمن آقا ابوالفضلم با قدم های کوچیک ولی استوارش راه میره ودل میبره .
توی این مدت حسابی پسمل ما کارهای جدید یاد گرفته
کلاغ پر رو که فوت آبه ؛یه وقتایی خودش تنهایی براخودش میخونه :پ پ انگشت ناناز کوچولوش هم بالا و پایین میبره منم براش میخونم اونم میگه پَ بعد که میگم ابالفضل اونم سرشو تاب میده ومیخونه که یعنی ابالفضل که پر نداره...
بعد اینکه اتل متل توتوله هم بلده میزنه روی پام البته فقط روی یک پام
وقتی میگم یک دو سه اونم کلی ذوق میزنه و میگه دِ مثلن میخواد تکرار کنه تازه بلده بگه ده دیروز پیام بازگانی شماره تلفنی گفت که آخرش ده داشت این آقا هم تکرار کرد :ده
دیگه اینکه حسابی شیطون شده البته باید بگم پسر گلم اصلن فضول نیست
خیلی منطقی باهاش صحبت میکنم اونم قبول میکنه که فضولی نکنه!!!
راستی با نصب بخاری و با دیدن شعله شروع میکنه به اوف اوف گفت اول انگشتشو آروم میزنه اگه داغ باشه دیگه طرفش نمیره و اگر نه دستشو میزنه و درو و بر بخاری تاب میخوره
راستی با تفنگش شلیک میکنه به سمت باباش و کلی باهم میخندن .