نفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضلنفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
 گل دخترم فاطمه زهرا گل دخترم فاطمه زهرا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

به عشق ابوالفضل ♥●•٠·˙

عزاداری ابوالفضلم و کارهای جدید

1391/9/12 15:26
559 بازدید
اشتراک گذاری

از عزاداریهای ما که هیچ نپرسین که ابوالفضل خان حسابی از شرمندگیمون دراومد

به هیچ وجه راضی نبود توی جای شلوغ آروم بشینه

روز جهانی علی اصغر که بردمش چنان عزاداری کرد که نگو !تصمیم داشتم تعریف نکنم ولی بعد گفتم بنویسم که خودش بعدها بخونه ولذت ببره ...

البته ابتدای مراسم آروم بود چون صبح زود از خواب بیدار شده بود اولش یه کم کسل بود بعد بلند شد چون جای مانوری نداشت شروع کرد به نق و نق کردن بعد هم که چنان شلوغ شد و هوا هم گرم شد که بی تاب بی تاب شده بود و فقط گریه میکرد و چون صدای بلند گو زیاد بود خوابش هم نمی برد خلاصه اینکه از همون اول سخنرانی ابوالفضل گریه میکرد تا مرثیه خوانی و سینه زنی و پایان مجلس واز عوارضش اینکه تا دو سه روز بنده از درد دست امان نداشتم .

چند شبی هم که مراسم میرفتیم به همین منوال گذشت شب آخر هم که من ازخود گذشتگی کردم و با ابوالفضل موندم خونه تا حداقل باباش با خیال راحت بره که از قضا بارون گرفت و وسط مراسم پاشدن اومدن.

از کارهای جدیدش بگم ...

ادامه مطلب بفرمایید

یکسال و یک ماه

تاتی... نباتی...

پسملم دیگه راه میره بله دیگه رسمن آقا ابوالفضلم با قدم های کوچیک ولی استوارش راه میره ودل میبره .تشویق

توی این مدت حسابی پسمل ما کارهای جدید یاد گرفته

کلاغ پر رو که فوت آبه ؛یه وقتایی خودش تنهایی براخودش میخونه :پ پ انگشت ناناز کوچولوش هم بالا و پایین میبره منم براش میخونم اونم میگه پَ بعد که میگم ابالفضل اونم سرشو تاب میده ومیخونه که یعنی ابالفضل که پر نداره...

بعد اینکه اتل متل توتوله هم بلده میزنه روی پام البته فقط روی یک پام

وقتی میگم یک دو سه اونم کلی ذوق میزنه و میگه دِ مثلن میخواد تکرار کنه تازه بلده بگه ده دیروز پیام بازگانی شماره تلفنی گفت که آخرش ده داشت این آقا هم تکرار کرد :ده

دیگه اینکه حسابی شیطون شده البته باید بگم پسر گلم اصلن فضول نیستچشمک

خیلی منطقی باهاش صحبت میکنم اونم قبول میکنه که فضولی نکنه!!!نیشخند

راستی با نصب بخاری و با دیدن شعله شروع میکنه به اوف اوف گفت اول انگشتشو آروم میزنه اگه داغ باشه دیگه طرفش نمیره و اگر نه دستشو میزنه  و درو و بر بخاری تاب میخورهاز خود راضی

 

راستی با تفنگش شلیک میکنه به سمت باباش و کلی باهم میخندن .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

علامه کوچولو
12 آذر 91 20:21
الاهی.. ماشاءالله خدا حفظش کنه
مامان مهربان فاطمه
13 آذر 91 0:43
وااااااااااااااااااي٠٠٠جيگر شده اين گل پسر٠٠٠٠تو رو خدا از جانب من لپشو گلم بگير٠٠٠٠خيلي دتنگتم٠٠٠دلم ميخواد زود ببين متون


به به خاله جوووووون ما هم خیلی دوست داریم ببینیمتون.چشم.فدات .
زهره
13 آذر 91 19:53
سلام
وااااااا! خب چرا این همه اذیت کرد و اذیت شد نبردینش خونه؟


علیک سلام خوب آخه گفتیم باید هر طور باشه تو مجلس شرکت کنه به قول باباش یه کم اذیت بشه اشکال نداره بفهمه علی اصغر امام حسین چه کشید.
مامان پسرا
13 آذر 91 21:38
ماشاءالله! تازه کجاشو دیدی؟ خودتو برای بازیگوشی ها و کنجکاوی های بیشتر آماده کن!


آره واقعن خدا به دادم برسه ولی عاشق شیطنت های پسرونه هستم.
مامان علی اکبر
15 آذر 91 1:36
ای جانم....
چرا مامانت رو اذیت میکنی عزیز دلم


چیکار کنم خاله جونی آخه میخام براخودم برم بگردم نمیذارن خوب منم حوصلم سر میره خوب...
لحظه های من و تو
15 آذر 91 17:20
قبول باشه. اینجوری ثوابش هم بیشتر بوده


انشاالله.
مامان محمد طاها
17 آذر 91 0:20
سلام گلم.خوبی؟گل پسرم خوبه؟الهی زنده باشه و شیطونی کنه؟ببوسش


علیک سلام عزیزم.ممنونم از لطفتون.
بنده خدای مهربون
17 آذر 91 9:04
بسم الله....

سلام خواهری جون خوبی شما
شرمنده که دیر اومدم
خدا حفظش کنه نی نی تون رو ای نخاطرش و خوندم بامزه بود یاد خواهر زادم افتادم که اولا به دنیا اومده بود وقتی هم راه رفت کلی میذوقیدم سوم شعبان بود تولد امام حسین تاتی تاتی میکرد

انشاءالله نوکر امام زمان باشن آقا زادتون

راستی من لینکتون میکنم

موفق باشی گلم
البته ببخشین که اینقده راحت باهاتون حرف زدم چون شما از من بزرگترین...ولی چون خانم هستین منم دوس دارم که با خانما راحت وصمیمی حرف بزنم

یارب


علیک سلام جون دلم.خیلی محبت کردی اومدی وممنون از دعای خیرتون.خواهش میکنم عزیزم شما لطف دارید.
ماماني زينب
1 دی 91 14:14
سلام عزيزم. دقيقا مثل زينب. وقتي ميرفتيم عزاداري و جا براي گشت و گذار بود، كه هيچ. راحت بوديم. البته نه راحت راحت ها. بلكه حداقل گريه نمي كرد. من دنبالش بايد اين طرف و اون طرف ميرفتم. اما اگه جا نبود اون وقت بايد به لطايف الحيل(حيله‌ها) زينب رو نگه مي داشتيم. زنده و پاينده باشه الهي
سجاد
6 خرداد 92 0:00
پیش منم بیا ... منتظرم
daniyal
25 شهریور 92 21:31
سلام وبلاگ قشنگي داري اگه ميخواي ميتوني جديدترين آهنگ ها رو از وبلاگ من دانلود کني http://avazseda.blogfa.com اگه ميخواي بازديد وبلاگت خيلي بالا بره تو سايتي که لينکشو زير نوشتم برو توش ثبت نام کن http://www.freeviral.com/?r=419576 براي اطلاعات بيشتر به سايت زير بريد فقط با لينک اون وارد سايت بالا نشيد چون ويروسيه و با لينک ما وارد بشين http://berozdownload.rozblog.com/page/alexa درضمن اگه موافق تبادل لينک بوديد منو با اسم بزرگترين وبلاگ دانلود آهنگ لينک کنيد بعد به من خبر دهيد تا من هم شما رو لينک کنم يه چيزه ديگه لطف ميکني اگه کد وبلاگمو که زير نوشتم بذاري تو وبلاگت