سفر به زمستان
درود سلام و تحیت بر جناب والایتان...
با کلی غلبه بر تنبلی و بی حوصلگی و البته خواب شیرین امشب را همتی گماردیم تا وبلاگ شاه پسر را به روز نماییم، دیگر خودمان از رو رفتیم .
از پیام های دوستان که در این مدت شرمنده نمودند کمال تشکر و امتنان داریم همه اش در این فکر بودیم نکند دوستان عزیز نتیمان را از دست بدهیم با غیبت طولانیمان، غافل ازینکه معرفت ایشان بسی بیشتر از وفای ماست ؛ای بقربانتان که بهترینید.
حال از این مدت زمان بگوییم که مسافرتی بس فرح بخش داشتیم به دیار مادریمان استان چهار محال بختیاری ،دیداری تازه کردیم با خواهر عزیزو غریب دور از وطن و البته سرسره بازی بر روی برفهای زردکوه بختیاری و کوهرنگ به مدد یک عدد تیوپ جایتان بسیار خالی که عالی بود البته اگر این شاه پسر قند عسل امانمان میداد ،بچه داری دست وبالمان را بسته بود و تنها دوسه باری بیشتر با تیوپ لیز نخوردیم و همان هم لذتی بسیار داشت ،اگر نرفته اید حتمن امتحان کنید .
گل پسر در کنار دریاچه ی سد کارون سه:
پل زمانخان از آثارباستانی شهر سامان :
آقا با دیدن تیوپ چنان ذوقی زد که نگو:
البته نه برای سوار شدن که برای هل دادنش امیرعباس پسرخاله ی بنده که همسفرما بودند نشسته و منتظرلیز خوردن:
عجبا!!! مانده ایم چیست این ؟؟؟
ابوالفضل در شهر برفی کنار سی وسه پل برفی:
دوربین را میخواهد جرأت نداشتیم عکسی بگیریم
یعنی چه مزه ایه؟!!!
در حال تست مزه ی برف
ابوالفضل زیر سایه مامان وبابا:
«عجب خلاقیتی داریم ما!»
و آقا ابوالفضل در کنار پسر خاله جونش آقا عرفان :
در راه بازگشت یک جای باصفا کنار آب و پای بید و طبع شعر ویاری خوش
معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش :
خسته شدیم دیگر:
در آخر اینکه عجب سفری بود از بهار به زمستان:
دشت های سرسبزوگندم زارهای دل انگیز خوزستان را که پشت سر گذاشتیم رسیدیم به کوه های سر به فلک کشیده ی سپیدپوش و تن عریان درختان بلوط چهار محال، سوز سرما را حس میکردی لباسهای گرم را تن کردیم .