گل پسرو عشقه
سلام به روی ماه و چشمای قشنگتون.
اومدم تا از دلبر یکسال و دوماهه ی شیطون بلای خودم بگم :
بفرمایید ادامه مطلب که بسیار مفصل است شرح مطلب
اول اینکه دیگه بدو بدو راه میره و خداروشکر توی راه رفتن تسلط کامل داره .
کم کم هم داره کلمات جدید میگه، البته به زبون شیرین خودش مثلن صلوات میفرسته ، هر موقع غذا بخواد میگه :بَه بده. «بده »رو خیلی قشنگ تلفظ میکنه د رو محکم میگه . پسرم بلده بشماره؛ دو تا رو خیلی بامزه میگه وقتی براش میشمارم یکی دوتا سه تا و... اونم شروع میکنه : اوتا اتا... کلی ذوق میکنم وقتی میبینم برا خودش نشسته و مشغول شمردنه . حرف «ن» هم یاد گرفته و مدام میگه نه نه نه.
عاشق بازیه .باید یه نفر و استخدام کنم بیست و چهار ساعت با گل پسر بازی کنن.باباش میدوه دنبالش و اونم فرار میکنه دوباره برمیگرده وصدا میزنه بابا که دوباره بیاد دنبالش.لذت میبره ازین بازی.
نمایی از اتاق گل پسر
دیگه وقتی باهاش صحبت میکنم کاملن واضحه که مفهوم حرفامو میفهمه میگم بریم حمام میره و دم در حمام می ایسته و بی تاب رفتن به داخل حمام .تازه حوله رو هم میگیره دستشو اگر در باز بشه با کله میره تو!
میگم برو توپتو بیار میره میاره یا هر چیز دیگه.حرف گوش کنه پسملم.
صبح یک روز پاییزی در پارک
یه شیرین کاری که جدیدن یاد گرفته ،دور خودش میچرخه و میخنده دل منم همینطور میلرزه نکنه بیفته والا قلبم ضعیف شده از وقتی این جیگر راه افتاده .
وای که عاشق تلویزیونه اگر درحال گریه کردن باشه بگم تلویزیونو روشن میکنم برات ساکت میشه و منتظر تماشای تلویزیون .اگر در حال شیر خوردن هم باشه تا اعلام برنامه شبکه خوزستان شروع میشه میره سمت تلویزیون و با چنان شور و شعفی نگاه میکنه که منم به وجدمیاره عجیییییییییییب !!!
وبعدش پیام بازرگانی به زبان عربی که معرف حضور دوستان خوزستانی هست تبلیغ آبلیموی ... (تبلیغ نشه) چنان گل پسرو میخکوب میکنه وچنان خنده ای میکنه و پا میکوبه از خوشحالی، که من حسودیم میشه به این بچه هه
دیگه اینکه برنامه ی خاله شادونه و عموپورنگ هم خیلی دوست داره .این نمونه ی خنده:
بعد اینکه به همت آقا پسری قفل جاکفشی ویران گشت و پدر محترم هم مجبور شد برای باز کردن در جاکفشی قفلشو از بیخ و بن در بیاره و حالا جای خالی قفل شده مکانی برای اینکه تمامی اشیاء دم دست گل پسر از اون رد بشن حیف عکس نگرفتم ازین کارش، حتی عروسکاش، ماشین پریزی شده برا دوشاخه ی سشوار وخیلی چیزای دیگه باید ازین منفذ رد بشن !!!
یه روز در جاکفشی رو باز کردم دیدم به به شده مکان اشیاءگم شده !
وشرح تصویری شکست شتر بیچاره که عمه جون برا مامانی گرفته بود:
اخبار متفرقه:
- جارو برقیمون سوخت:
- آخر ماه تولد همسر گلمه، برنامه چیدم مفصل ؛البته انشاالله که حادثه ی برنامه خراب کنی پیش نیاد.
- غذا میپزم خوشمزه؛ البته اگر یکی نیاد زیر غذا رو خاموش کنه!
این هم کوکوی عدس که دیوونشم:
دیگه فکر کنم خیلی زیاد شد بقیه برای یه پست دیگه .
ممنون که وقت گذاشتینو تا آخر همراهی کردین.
- پ.ن:خداییی برای این پست خیلی زحمت کشیدم ممنون از دوستان عزیز ی که با نظرات گلشون شرمندم میکنن .
- پ.ن :از دوستان گلی که در پست قبلی همدلی کردن بسیار ممنونم فدای محبت همتون.
- بعدن نوشت: به دلیل استقبال دوستا ن از کوکوی عدس دستور پخت به این شرح است:
عدس تقریبن یک پیمانه.عدسها را بپزید. (آب عدس ها رو بخوبی بگیرید )(اندازه ها م دقیق نیستن چون خودم هم دقیق نمیدونستم )ولی باید طوری باشه که مزه ی عدس غلبه کنه .
سیب زمینی پخته یک عدد متوسط .(سیب زمینی نباید زیاد باشه.)
پیاز یک عدد متوسط
سیر یک حبه کوچک
تخم مرغ دو عدد
گوشت چرخ شده هر چقدر دوست داشتید زیاد نباشه .
فلفل و نمک وادویه به میزان دلخواه
کمی هم سبزی معطر مثل جعفری یا هرچی داشتین سبزی ماهی هم خوبه ..
آرد هم به میزانی که موادتون چسبندگی لازم رو پیدا کنن که کوکو از هم نپاشه موقع سرخ کردن ؛من فکر کنم دو قاشق غ ریختم.
تمامی مواد رو تو میکسر میریزین و بعد یک مایع یکدست بدست میاد که زیاد سفت نیست بطوری که میتونید با قاشق از مایع بردارید و در ماهیتابه بریزید نیازی به استفاده از دست برای شکل دادن کوکو نیست یا از قالب استفاده کنید که من نداشتم.روی شعله ملایم سرخ کنید .امیدوارم درست توضیح داده باشم .
« نوش جان »