خونه پدربزرگ
دیشب رفته بودیم خونه پدربزرگ اباالفضل (پدر بابایی)اونا عاشق اباالفضلن .
این گل پسر هم که میدونه چه خبره حسابی خودشو شیرین و عزیز میکنه باید میدیدین چکار میکرد عزیزدل .
عمه ی گلش هم حسابی باهاش بازی میکنه اباالفضل هم اونو خیلی دوست داره کلی خندید.
اونجا که میریم دیگه خواب معنا نمیده در عین خستگی ولی بازهم مقاومت میکنه و نمیخوابه دوستداره بازی کنه اونا هم که پایه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی