ابوالفضل دوسال و دو ماهه چی کارا میکنه؟!
به نام خدای خوبم
سلام بر نگاه مهربانتان
ازکجا شروع کنم ؟! از اینکه شازدمون مردی شده برا خودش ؛خیلی وقته که دیگه از پوشک گرفته شده وخدارو
شکر الان کاملن یاد گرفته بره دستشویی .
عاشق رنگ آمیزی و قلم ودفتره حالا اگر جرات داری یه مداد نشونش بده تا ازت نگیره که ولت نمیکنه به قول
خودش (که خدا رو شکر ضمیرا رو هم یاد گرفته ) : منادم (یعنی مدادم) ، احساس مالکیتش هم که بیداد
میکنه هر چی رو گرفت مال خودش میشه غیر ازاون وسایل و اسباب بازیاش هم عمرن به کسی بده .
تازه داره جمله سازی میکنه جمله های دو کلمه ای البته با مترجمی بنده میتونی بفهمی چی میگه .
.........................
کار هر روزش اینه که بره در خونه ی همسایه رو به قصد کندن بزنه وتا در و باز نکنن که بیخیال نمیشه و بعد
هم میره تو خونشون. با دخترشون الناز خانم بازی که نه جنگ ودعوا می کنن الناز چند ماهی از شازدمون
کوچیکتره.
این آقا چنان ظلمه تو سرش، تازه طاقت دوریشو هم نداره صبحا تا چشم باز میکنه : النازی ؛ بعد بازیشون اون
طرف که تموم شد میان خونه ما النازی دم در وامیسته با کلی تضرع و زاری من وابوالفضل اگر بیاد تو اگر نیاد که
دوباره دوتایی برمیگردن اگر که اومد داخل که هیهات باید چارچشمی مراقب باشم این شاپسر بلایی سرش
نیاره اگر دست زد به بیخودترین ماشین ویا هر چی دیگه نزد دیگه بله پسرمون هجوم میاره سمتش و...
نمیگیم که یه موقع تبلیغ منفی نشه برا پسرک یا یه موقع مادر النازی ازین جا رد نشه بخونه!
این هم گواه مطلب:
نبینی این طوری میخنده در چند ثانیه بعد با همون ماشینی که در دست داره قصد کله ی دخترک رو کرد...
...................
دیگه اینکه عاشق ماشین و اتوبوسه یا بقول خودش نانی و ابوتو
پراید،پژو، سمند ، آر دی، وانت ،آتش نشانی ،پلیس ،تریلی، جرثقیل، کامیون ، آمبولانس ،پاترول همه رو تا
میبینه میشناسه و اسمشونو میگه عاشق اینه که سوار توبوس بشه با یه بار سوار شدن چنان شیفته شد
که حاضر نمیشد پیاده بشه !
یه ماشین جدید هم تازه یاد گرفته که با داییش دعوا دارن سرش : نانی حباب حالا اگر گفتی چیه؟
این کلاه وشال گردن هم بنده بافتم برای گل پسر،خودش که خیلی دوستشون داره
مدل بافت شالگردنشو از وبلاگ کودک من یاد گرفتم باتشکر از سپیده جون خیلی مدل جالبی بود بافتش
طوری بود که انگار دولایه شده به طوری که مام شوهر گرامیمان دید گفت دست بافت نیست ما هم کلی پز
دادیم
............
با پدر محترمشون هم یا خیلی خوب خوبن یا که اصلن به هیچ وجه با هم کنار نمیان . ابوالفضله که دست به
دامن من میشه و بنده باید قائله رو خاتمه بدم تازه اگه بتونم .همین روزا سر ماژیکای هایلایت دعواست البته
شبها بابایی داره درس میخونه و مطالب مهم رو باید حتمن با این ماژیک مشخص کنه و ابوالفضل هم که
میدونید ماژیک خودشه دیگه ، یه ماژیک دیگه میدم بهش میره میده به باباش که ماژیکشو بگیره بعد که گرفت
تازه اون یکی رو هم میخواد پس بگیره حالا من چه کنم؟!!!
رنگا رو هم یاد گرفته :شکلات آبی ا م ؟
زرد و سبز و قرمز وآبی رو بلده
براش نقاشی میکشم اونم میایسته تا تموم بشه بعد مگه : خط خطی؟ بعد هم شروع میکنه اثر هنری منو خط
خطی کردن و یا به زعم خودش رنگ آمیزی کردن .
کسی هم جرات نداره تلویزیون خاموش کنه حتی اگر نگاه نکنه : نه ، میبینیم !
ولی وقتی بخوایم بیرون بریم زود میدوه میره خاموشش میکنه .
از شروع سرما تا الان مرتب سرما میخوره نمیدونم چرا دوهفته خوبه بعد دوباره شروع میشه دیشب دوباره
بردمش دکتر خدارو شکر عفونت نکرده گلوش .
خلاصه این طوطی شکر گفتار ما حسابی آتیش میسوزونه و مارا رسمن کچل کرده و صد البته که ما پوستمان
کلفت تر این حرفهاست و قصد داریم برایش یک رقیب تازه نفس هم بیاوریم(بقول زنداییم خوشا به روحیه ات )
.........................................
بیربط نوشت : امروز رییس جمهور محبوب مون اومده اهواز چشممون روشن شبکه خوزستان امروز دیدنی بود جشنی بر پا بود از مجریهای توانمند مون که نگو صد قلم آرایش کرده و مهمان هاشون که خوانندگان محترم عرب و عجم بودند و هر دو دقیقه می خواندند و هر دو دقیقه هم مجریان محترمه جلوی پایشان بلند میشدندو مینشستن به نشانه ی ادب!!! بعد هم مردم رو دعوت میکردن به حضور در مراسم استقبال که چه نشسته اید در خانه پاشید دست زن وبچه رو بگیرید بیاد استقبال» !!!آخه نه اینکه امروز تعطیله و همسران محترم در خانه تشریف دارن!!!خلاصه دیدنی ها بود،از هشت ونیم صبح تا فکر کنم دورو بر یک ونیم دو بود که سخنرانی ایراد نمودن جناب روحانی، مردم یه لنگ پا ایستاده بودن عجب مردم غیورو مهمان نوازی داریم ما!!!من که پای تلویزیون ننشسته بودم وگذرا میدیم خسته شدم، خوب ایستادگی دارن ملت خوزستان خوب تاب و تحملی . کاش بفریادشون هم برسند کاش !