نفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضلنفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
 گل دخترم فاطمه زهرا گل دخترم فاطمه زهرا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

به عشق ابوالفضل ♥●•٠·˙

ابوالفضل دوسال و دو ماهه چی کارا میکنه؟!

1392/10/24 17:10
1,101 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدای خوبم

سلام بر نگاه مهربانتان

ازکجا شروع کنم ؟! از اینکه شازدمون مردی شده برا خودش ؛خیلی وقته که دیگه از پوشک گرفته شده وخدارو

شکر الان کاملن یاد گرفته بره دستشویی .

عاشق رنگ آمیزی و قلم ودفتره حالا اگر جرات داری یه مداد نشونش بده تا ازت نگیره که ولت نمیکنه به قول

خودش (که خدا رو شکر ضمیرا رو هم یاد گرفته ) : منادم (یعنی مدادم) ، احساس مالکیتش هم که بیداد

میکنه هر چی رو گرفت مال خودش میشه غیر ازاون وسایل و اسباب بازیاش هم عمرن به کسی بده .

تازه داره جمله سازی میکنه جمله های دو کلمه ای البته با مترجمی بنده  میتونی بفهمی چی میگه .

.........................

کار هر روزش اینه که بره در خونه ی همسایه رو به قصد کندن بزنه وتا در و باز نکنن که بیخیال نمیشه و بعد

هم  میره تو خونشون. با دخترشون الناز خانم بازی که نه جنگ ودعوا می کنن الناز چند ماهی از شازدمون

کوچیکتره.

این آقا چنان ظلمه تو سرش، تازه طاقت دوریشو هم نداره  صبحا تا چشم باز میکنه : النازی ؛ بعد بازیشون اون

طرف که تموم شد میان خونه ما النازی دم در وامیسته با کلی تضرع و زاری من وابوالفضل اگر بیاد تو اگر نیاد که

دوباره دوتایی برمیگردن اگر که اومد داخل که هیهات باید چارچشمی مراقب باشم این شاپسر بلایی سرش

نیاره اگر دست زد به بیخودترین ماشین ویا هر چی دیگه نزد دیگه بله پسرمون هجوم میاره سمتش و...

نمیگیم که یه موقع تبلیغ منفی نشه برا پسرک یا یه موقع مادر النازی ازین جا رد نشه بخونه!

این هم گواه مطلب:

ابوالفضل و النازی

نبینی این طوری میخنده در چند ثانیه بعد با همون ماشینی که در دست داره قصد کله ی دخترک رو کرد...

...................

دیگه اینکه عاشق ماشین و اتوبوسه یا بقول خودش نانی و ابوتو

پراید،پژو، سمند ، آر دی، وانت ،آتش نشانی ،پلیس ،تریلی، جرثقیل، کامیون ، آمبولانس ،پاترول همه رو تا

میبینه میشناسه و اسمشونو میگه  عاشق اینه که سوار توبوس بشه با یه بار سوار شدن چنان شیفته شد

که حاضر نمیشد پیاده بشه !

یه ماشین جدید هم تازه یاد گرفته که با داییش دعوا دارن سرش  : نانی حباب  حالا اگر گفتی چیه؟

کلاه و شال گردن

 

این کلاه وشال گردن هم بنده بافتم برای گل پسر،خودش که خیلی دوستشون داره

مدل بافت شالگردنشو از وبلاگ کودک من یاد گرفتم باتشکر از سپیده جون خیلی مدل جالبی بود بافتش

طوری بود که انگار دولایه شده به طوری که مام شوهر گرامیمان دید گفت دست بافت نیست ما هم کلی پز

دادیم  مژه

............

با پدر محترمشون هم یا خیلی خوب خوبن یا که اصلن به هیچ وجه با هم کنار نمیان . ابوالفضله که دست به

دامن من میشه و بنده باید قائله رو خاتمه بدم تازه اگه بتونم .همین روزا سر ماژیکای هایلایت دعواست البته

شبها بابایی داره درس میخونه و مطالب مهم رو باید حتمن با این ماژیک مشخص کنه و ابوالفضل هم که

میدونید ماژیک خودشه دیگه ، یه ماژیک دیگه میدم بهش میره میده به باباش که ماژیکشو بگیره بعد که گرفت

تازه اون یکی رو هم میخواد پس بگیره حالا من چه کنم؟!!!

رنگا رو هم یاد گرفته :شکلات آبی ا م ؟

زرد و سبز و قرمز وآبی رو بلده

براش نقاشی میکشم اونم میایسته تا تموم بشه بعد مگه : خط خطی؟ بعد هم شروع میکنه اثر هنری منو خط

خطی کردن و یا به زعم  خودش رنگ آمیزی کردن .

کسی هم جرات نداره تلویزیون خاموش کنه حتی اگر نگاه نکنه : نه ، میبینیم !

ولی وقتی بخوایم بیرون بریم زود میدوه میره خاموشش میکنه .

از شروع سرما تا الان مرتب سرما میخوره نمیدونم چرا دوهفته خوبه بعد دوباره شروع میشه دیشب دوباره

بردمش دکتر خدارو شکر عفونت نکرده گلوش .

خلاصه این طوطی شکر گفتار ما حسابی آتیش میسوزونه و مارا رسمن کچل کرده و صد البته که ما پوستمان

کلفت تر این حرفهاست و قصد داریم برایش یک رقیب تازه نفس هم بیاوریم(بقول زنداییم خوشا به روحیه ات )

شیطون بلای مامان

.........................................

بیربط نوشت : امروز رییس جمهور محبوب مون اومده اهواز چشممون روشن شبکه خوزستان امروز دیدنی بود جشنی بر پا بود از مجریهای توانمند مون که نگو صد قلم آرایش کرده و مهمان هاشون که خوانندگان محترم عرب و عجم بودند و هر دو دقیقه می خواندند و هر دو دقیقه هم مجریان محترمه جلوی پایشان بلند میشدندو مینشستن به نشانه ی ادب!!! بعد هم مردم رو دعوت میکردن به حضور در مراسم استقبال که چه نشسته اید در خانه پاشید دست زن وبچه رو بگیرید بیاد استقبال» !!!آخه نه اینکه امروز تعطیله و همسران محترم در خانه تشریف دارن!!!خلاصه دیدنی ها بود،از هشت ونیم صبح تا فکر کنم دورو بر یک ونیم دو بود که سخنرانی ایراد نمودن جناب روحانی، مردم یه لنگ پا ایستاده بودن عجب مردم غیورو مهمان نوازی  داریم ما!!!من که پای تلویزیون ننشسته بودم وگذرا میدیم خسته شدم،  خوب ایستادگی دارن ملت خوزستان خوب تاب و تحملی . کاش بفریادشون هم برسند کاش !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

ღمامان على اكبرღ
24 دی 92 17:56
سلام ای جانم قربون پسر گلم برم که اینقدر شیرین شده ماشاالله بهش و ماشاالله به شما که میخواد آقا ابوالفضل رو داداشی کنید آفرین به گل پسری که دیگه پوشک نمیشه مامانی میشه بگی که چیکار کردی که از پوشک گرفتیش؟؟؟؟من واقعا موندم که چیکارکنم واقعا استرس دارم تا میام باش کارمیکنم اولش روحیه ام خوبه ولی بعدش که اگه احیانا خودشو خیس کرد واقعا میخوره تو ذوقم دوباره پوشکش میکنم واقعا خسته شدم حتی بعضی وقتا گریه م میگیره
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
سلام عزیزم.خواهش میکنم پروژه ی ما یخورده طولانی بود تقریبن همزمان با ازشیر گرفتن این کارو انجام دادم .شما اگر بتونی خونسردیتو حفظ کنی عالیه . ما تقریبن روزی نبود که یه جای خونه بخاطر آبکشی خرابکاری گل پسر خیس نباشه خیلی باهاش صحبت میکردم اصلن تشنج ایجاد نمیکردم ولی ولی دیگه اواخر با یه کم چاشنی خشانت فهمید باید بگه یه کم لوس شده بود از این همه محبت من ولی اگر فکر میکنی آمادگی ندارید بیخیال شو ولی اگر شروع میکنی باید تا آخر ادامه بدی چون بچه دچار تضاد میشه اگر شبها خودشو خیس نمیکنه راحت تری ولی خوب باید روحیه ات رو حفظ کنی کاریه که باید انجام بشه خیلی باهاش صحبت کن من با اینکه خیلی از موارد میدیم بی فایده است ولی بازهم گوشزد میکردم بالاخره تاثیر میذاره خیلی حرافی کردم. موفق باشی گلم
ღمامان على اكبرღ
24 دی 92 17:59
مامانی اون قسمت بیربط نوشتت هم عالی بود و بدجور بات موافقم منم از تلویزیون گه گاهی نگاش میکردم
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
ممنونم عزیزم از همراهیت
ღمامان على اكبرღ
24 دی 92 18:00
بابت کلاه و شال گردن هم دستت دردنکنه خیلی قشنگ شدن مبارک گل پسرت باشن
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
قربانت.چشمات قشنگه.
بابای ملیسا
24 دی 92 20:31
ضمن عرض سلام و تبریک بخاطر وبلاگ زیباتون ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای جدیدش به روز شد . خیلی خوشحال می شیم اگر با قدمهای سبزتون ، کلبه کوچیک و مجازی ملیسا رو منور کنید و با گذاشتن یک یادگاری ، حتی بسان یک کلمه ، خاطرات ملیسا رو زیباتر و جادانه تر کنید. منتظر حضور گرم شما هستیم .
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
سلام علیکم.با تشکر .بچشـــــــم.
ღمامان على اكبرღ
24 دی 92 21:40
ممنون عزیزم بابت راهنماییت در مورد بالای وبلاگم خدمت دوست مهربونم بگم که بله خودم درستش کردم که البته قالبت رو نداره اگه دوست داشتی میتونم برا گل پسرت هم درست کنم(البته اینی که میگم فقط یکم هزینه داره مشکلی که نیست؟؟؟) عزیزم اگه شما امر کنی که برا ابوالفضل گلی درست کنم چون دوستش دارم میخوام براش درست کنم نه چیز دیگه
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
خواهش میکنم.قابل شمارو نداشت والبته که زیباست واگر که زحمتی نیست خیلی خوشحال میشم .
ღمامان على اكبرღ
25 دی 92 1:02
نه عزیزم چه زحمتی گلم عکسایی رو که میخوای بزاری بالای وبلاگ برام بفرست تا بتونم درستشون کنم.... چطوری برام میفرستی ایمیل میفرستی یا آدرس آپلودش رو بهم میدی؟
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
سلام خانمی ببخشـــــــــید من روشن میذارم میرم براخودم میگردم متوجه نشدم دیر رسیدم فک کنم.لطف میکنی شما احتمالن آدرس آپلود میذارم خههههلی ممنووووووون
ღمامان على اكبرღ
25 دی 92 1:31
اشکال نداره عزیزم منم بعضی وقتا از این کارا انجام میدم الان چی هستی؟من نی نی گپم.... باشه عزیزم پس من منتظر عکسات هستم
سپیده
25 دی 92 8:49
سلام. خیلی بافتنی ها زیبا شدن و بنام خودتون تو وب گذاشتم.
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
سلام عزیزم.خیلی ممنونم چشماتون قشنگ میبینه.لطف کردید.
ღمامان على اكبرღ
26 دی 92 0:20
سلام خانمی نی نی گپ هستی؟
دریا
27 دی 92 14:44
سلام دوست عزیز...30 دیماه روز تولد یک سالگی رز گل منه اگه میشه یه لطفی بکن و بیا بهش تبریک بگو..خیلی ممنون...
لحظه های من و تو
28 دی 92 19:21
ماشالله ، هزار ماشالله آقا شده انشالله زنده باشه راستی شما واتس آپ ندارید؟ جاتون توی گروه پویا خالیه همه دوستاتون هستن
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
خیلی ممنونم عزیزم نع ما نداریم همسرمحترم اجازه صادر نکردن .البته خودمم زیاد تمایلی ندارم ممنون از لطفت
خاطرات خانومی و اقاییش
29 دی 92 3:08
سلام دوستم کامنتم اومد"" یه کامنت طولاتب نوشتم"فکر کنم پرید
مامان ابوالفضل آقا
پاسخ
سلام خانمی عزیز.نه متاسفانه نیومد .افسوس چقدر من بدشانسم.
ღمامان على اكبرღ
29 دی 92 3:27
عزیزم عید شما هم مبارک
ღمامان على اكبرღ
1 بهمن 92 17:44
سلام عزیزم خوبی؟یه سوال درمورد شالی که برای گل پسرت درست کردی دارم..... چندتا کاموا استفاده کردی برا بافتن شال گردن؟برا کلاه چی؟ ممنون میشم از راهنماییت. راستی میشه طول و عرض شال رو بگیری بهم بگی.ممنون میشم ازت
فرانك
21 اسفند 92 12:59
عزيزم چقد بهش ميادددددددددددددددد نازي چه خوشمل نشسته چشاش عين مامانشه فسقلي عجيجم