عکس تولد
بالاخره با کلی مشقت تونستم یه کیک بپزم و یه جشن مختصر و کوچیکی بگیریم برای گل پسر .
به تولد فرشته کوچولو خوش اومدین .
بفرمایید ادامه ...
تزئینات کار خودم.
کیک دستپخت خودم البته امکانات کم بود برای تزئین.
دیگه گل پسری خوابش میاد.
پس این کیکو نمیارین ما میخوایم بریم بخوابیم ها...
با دیدن کیک :بدینش به من
خوشحال از تصاحب کیک:
خوب بذار ببینم چطوره...
با احتیاط خامه برمیداره....
البته اولش گذاشت تو دهن مامانی تا ببینه یه موقع خطرناک نباشه و بعد ...
نه انگار بد نیست...
سلام چطوری!!!
هههههههههههه این افتاد .
ابوالفضل با دیدن کبریت روشن:در حال اوف گفتن
حالا چی کار کنیم ؟
در حال خاموش کردن شمع با انگشت محترم!!!و البته اوف گفتن که یعنی خطرناکه!!!
چند دقیقه دیر رسیدم...
اولین لباس ابوالفضل ؛تبرک مکه
عاشقتم جیگرم
.تولدت مبارک نازنین تر از جانم لحظه لحظه ی عمرت نورانی با برکت انشاالله.
پ.ن:اگر چه اون چیزی که دلم میخواست برای اولین جشن تولد ابوالفضل بگیرم نشد.انگار همه چیز دست بدست هم داد تا نقشه هام عملی نشه ،ولی خووووووووووووب چه میشه کرد روزگاره دیگه انشاالله سالهای بعد که بزرگتر هم شد بهتر هم درک میکنه.