یوسف هــــــــــــــــــــــور
شهید علـــــــــــــی هاشمی و همراهانش در قرارگاه نصرت کار بزرگی را انجام دادند و یکی از عملیاتهای
بزرگ جنگ در سوم اسفند سال 62 در این منطقه به اجرا در آمد که نام "خیبر" را به خود گرفت و در سال بعد
(63) نیز عملیات دیگری در این منطقه به نام"بدر" انجام شد. در واقع یکی از جبهه های فعال عملیاتی
ایران علیه رژیم بعث عراق منطقه هورالهویزه بود که شهید علی هاشمی آن را طراحی کرد.
دکتر علایی در مورد نحوه شهادت سردار علی هاشمی نیز گفت: در روزهای آخر جنگ ارتش عراق
حملات خود را به جبهه های ایران آغاز کرد و در پی حمله ای که عراق در پشت قرارگاه نصرت داشت
شهید علی هاشمی و تعدادی از دوستانش به این منطقه عزیمت کردند و ظاهرا در داخل هور مورد
اصابت آتش دشمن قرار گرفته و در خود هور به شهادت می رسند.
منبع
«سردارِ هـــــــور»
ع عـاشـقانـــه بـاز امـشـب ، می زنــد نیـزار: زار/می زنـد از دسـت ایـن دنیـای ناهنـجار: جـار
ل لـشـکر نیــزار، پیـش قامتـش صف بستــه اند/عشـق ، خود را می زنـد در محضـر سردار: دار
ی یادگار« خیبر» است و« نصرتِ» « بدر» است و هور/ کس ندارد یـادگار، از ایـن گل بی خـار: خــار
ه هرچه می خواهی بــگو ای هور! با « سـردارِ هور»/ مـی رود دیـگر از ایــن نیــزار، با اغیار، یـار
ا از تـمـام نـای هـایـت ، نـام او را خــوانـده ای/ یـک نـیـستان، رازدارش بـوده ای، دیـواروار
ش شادیـت ای هـور! امشب می رسد دیگر به سـر/ نیست دیگر، « رازِ خـود با یـار» را انـکار، کـار
م مـوج غم، افتـاده انـدر سینه ی هــورالعظیـم/ گرچــه که ، برداشتـند از سینـه ی غمبار، بار
ی «یار بـازآمد به منزل»، خــوب می دانم چـرا/ ایـن چنیـن پرسوز، امشـب می زند نیـزار، زار
علــی جان! بهتر میدانی گاهی شهادت، همه غصهها و رنجها و مرارتها را به دل خریدن است. شهادت
در چرخش نگاه یار است و هر از گاهی، برایشان با آن دل نازکش گریه میکند و عده ای را میشناسم
که قبل از دیدار آنان بیمناک و ترسانند. به قول ارمغان به آنها که رفتند تاریخ شدند و آنها که ماندند باید
خاطرات را جاودانه کنند، چراغی فراروی آیندگان و من امشب با آمدن تو تمام دلتنگیهایم را ساده و
صمیمی هجی میکنم تا به آنانی که تو را ندیدهاند بگویم، جنگ یعنی صداقتی که عاشــــــــــــقیها را رقم زد و
بی این عاشقیها شاید جنگ و آثار آن فراموشمان میشد.
حرفهایم تمام شد. این سخنان البته در حد قد و قواره من در تعریف از توست، وگرنه مگر میشود با قلم
خاکی ـ اقیانوس عشق و عاطفه را تصویر نمود؟ مگر میشود با این قلم خاکی من پس از فاو و حلبچه و
جزیره مجنــــــــــــون، غزل تو را سرود؟
مگر میشود تو را که جاریتر از دریا و روشنتر از خورشید و با صلابتتر از کوهی وصف نمود؟
در یک کلمه، ســـــــــــردار علــــــــــــی هاشمی به خانه دل خوش آمدی؛ این بالاترین افتخار بر ماست که شاهد پرواز
تو بر شانههای بلند آفتــــــــــــــــــاب با غروبی عارفانه باشیم. منبع
حـــــــــــــــــــــاج علی !
با قلبم عهدی بسته ام؛
میسپارم به شما،
« انشــــــــــــاالله»