نفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضلنفس وهمه ی هستی مامان وبابا آقا ابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
 گل دخترم فاطمه زهرا گل دخترم فاطمه زهرا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

به عشق ابوالفضل ♥●•٠·˙

خبر اول

اول اینکه با کلی تٔاخیر عیدتون مبارک (عید فطر)وطاعات و عباداتتون مورد قبول درگاه الهی. متاسفانه به دلایلی که گفتم نتونستم تبریک بگم ،ببخشید . خواهر جوووووونم وعرفان جونی اومده بودن پیشمون ویه دوهفته ای موندن اهواز. خیلی دلمون براشون تنگ شده بود ولی ما یه هفته ای رو رفتیم شراز و نتونستیم یه دل سیر همدیگه رو ببینیم   ...
27 شهريور 1391

همسایه 2

راستی همسایه ی محترم بود که راجع بهش قبلن گفته بودم ؛نی نی شون دخمله :الناز خانم. خدا حفظش کنه براشون انشاالله. یه روز به بهونه ی دادن گوشت نذری با ابولفضل رفتیم در خونشون ولی نشد بریم داخل، بنده خدا کلی اصرار کرد اما چون ابوالفضل گلم سرماخورده بود و البته کادویی هم نگرفته بودم نشد برم. حالا میخوام یه لباس خوشکل بخرم ببرم برا دخملی کادو. ولی جالب بود در خونشون که ایستاده بودیم ابوالفضل مدام هجوم میبرد که بره داخل خونه، تازه کلی هم برا خانم همسایه خندید و دست تکون دادو خلاصه خودشو شیرین کرد حتمن میدونه دوستش اونجاست . خانم همسایه هم شرمنده مون کردو پولی داد دست ابوالفضل برای کادوش.دستش درد نکنه.انشاالله تلافی میکنیم. ...
27 شهريور 1391

نامه ای به فرزندم

بخشی از  کتاب  نامه های عرفانی: نامه ی عالم گرانقدرحضرت آیت اله  سید محمدباقر خوانساری: ع ز یز من!نماز را به وقت ادا بکن.اذان در خانه را بلند بگو که باعث دفع همه ناخوشی ها ست.دعای صبح و مساء را بخوان و به جمیع اهل خانه امر کن که بخوانند.با والده و برادران و همشیرگان خود بسیار سلوک خوش کن و دل هر یک را بدست آور که هم خدا و هم پدر و هم استاد تو که پدر تو باشد از تو راضی باشند. روزها را مشغول مطالعه و علم باش و بیکارکنندگان را به خود راه  مده. عزت دنیا و آخرت را از خداوند عالم مسئلت کن که بنده گربه ای را نمی تواند عزیز کند. هر روز علی الحساب یک حزب از قرآن تلاوت نماکه باعث اصلاح امر معاش و رسیدن به م...
27 شهريور 1391

ماه رمضان فرصتی برای صله ی ارحام

سلام گل پسرم اباالفضلم این روزها حسابی کم خواب شدی  ویخورده هم بهانه گیر .فدات شم فکر کنم میخوای دندونای کناری رو دربیاری ماشالله پسملم زرنگه از شش ماهگی که اولین مرواریدش نوک زد تا هشت ماهگی چار تا دندون بالا و چهارتا دندون پایینش دراومدن  شب جمعه خانواده بابایی براافطار خونمون بودن شما هم حسابی خوشحال ازدیدن عمه ها و مامان جون و باباجون   والبته پدر بزرگ بابایی و یکی از خاله هاش هم اومدن .همه چیز خیلی خوب بود فقط یه مشکل  بود اون هم گرما از اونجایی که کلبه ی ما زیاد ظرفیت نداره: با یه کم پخت وپز بیشتر  میشه یه کوره ی درست وحسابی ماهم که مثل بعضی ها هوای خوبی نداریم بیرون بریم برا ی افطار!!! ...
27 شهريور 1391

سفره ی با برکت

شب جمعه اقوام پدری بصرف افطار دعوت بودن منزل پدرم.البته اینکه میگم همه زیاد نبودن شاید بیست نفر هم نبودیم ،بنده ی خدا مامان کلی غذا پخته بودن،خوب یه تعداد نیومدن ماشاالله به فامیل ما سال به سال کمتر میشیم فکر کنم تا چند سال دیگه منقرض بشیم !!! (به این خاطر آقا فرموده که باید زاد وولد بیشتر بشه دیگه )البته در این مورد امشب هم صحبت کردم با چند تا از خانمای فامیل یکی موافق بود ولی میگفت حالا دیگه دیره برای ما (دوتا بچه دارن،وبه نظر من هنوز فرصت دارن)یکی دیگه خطاب به خود من گفت میتونی چهار تا بچه بیاری؟!گفتم انشاالله که بتونم،سومی گفت که اگر پوشاک و امکانات بطور رایگان بدن ؛بله میارم، یعنی دغدغه مالی داشت . نظر شما چیه ؟؟؟ (لطفن نظرتون...
27 شهريور 1391

نامه ای آسمانی برای فرزندم 1

توی یک مجله ی قسمتی از نهج البلاغه ی امیر مؤمنان امام علی (ع) نوشته بود که خیلی زیباست گفتم بزارم برای گل پسرم وشما که لذت ببرید و پند بگیریم: فرزندم!دور و بر خوبان بگرد تا از آنان شوی و از اهل شر فاصله بگیر تا از آنان جدا باشی. مال حرام بد لقمه ایست و زشت ترین ظلم،ظلم به ناتوان است. خیلی داروها خودشان دردندو خیلی دردها،دارو و مداوایند. خیلی وقتهایکی که انتظار نداری ناصح و خیر خواه باشد ،نصیحت خوبی میکند؛ویکی که ناصح حسابش میکنی، خیانت میکند. نکند به آرزوها تکیه کنی که آرزو، سرمایه ی انسان های احمق است. عقل ،حفظ و به خاطر سپردن تجربه هاست ،وبهترین آنها تجربه ایست که تورا پندی میدهد. به سمت فرصت ها ...
27 شهريور 1391

همسایه

امروز همسایه محترم ما بعداز یک غیبت طولانی اومدن! آخه رفته بودن نی نی بیارن.حالاهم با یه نی نی اومدن خیلی دوست دارم برم ببینمشون. اوناهمزمان با ما ازدواج کردن والان هم سه سال و نیمه که همسایه هستیم. البته زیاد باهم در ارتباط نیستیم .خدا یه دختر بهشون داده بود ولی پارسال ازشون گرفت نمیدونم چرا؛خیلی دلم سوخت وفتی فهمیدم دختر کوچولوشون رفته ؛حدود شش هفت ماهه بود،من هم اونموقع باردار بودم واز شنیدن این خبر حسابی ناراحت و افسرده شدم و تا حلا هم نتونستم از خانم همسایه بپرسم که چرا این اتفاق افتاد. و حالا خدارو شکر یه نی نی دیگه خدا بهشون داده حتمن مصلحتی بوده کار خدا که بی حکمت نیست   بنده شب قبلش داشتم به همسرجان میگفتم که این همسایه...
27 شهريور 1391